معنی فارسی silenter

B1

فعل صفتی که به سکوت و آرامی بیشتر اشاره دارد.

An adjective form indicating a greater degree of silence.

example
معنی(example):

او در حین فکر کردن به حرکت بعدی‌اش آرام‌تر شد.

مثال:

He became silenter as he thought about his next move.

معنی(example):

اتاق در حین آغاز اعلامیه آرام‌تر شد.

مثال:

The room grew silenter as the announcement began.

معنی فارسی کلمه silenter

: معنی silenter به فارسی

فعل صفتی که به سکوت و آرامی بیشتر اشاره دارد.