معنی فارسی silentiary

B1

مرتبط با سکوت و آرامش، به ویژه در محل استراحت یا تفکر.

Associated with silence and tranquility, especially in a setting of rest or reflection.

example
معنی(example):

طبیعت سایلنشیاری مرخصی امکان تفکر عمیق را فراهم کرد.

مثال:

The silentiary nature of the retreat allowed for deep reflection.

معنی(example):

او از محیط سایلنشیاری کلبه دورافتاده قدردانی کرد.

مثال:

He appreciated the silentiary environment of the secluded cabin.

معنی فارسی کلمه silentiary

: معنی silentiary به فارسی

مرتبط با سکوت و آرامش، به ویژه در محل استراحت یا تفکر.