معنی فارسی simling
B2حرکت سریع و شاد در اطراف یک مکان، مانند باغ یا میدان.
Quick and joyful movement around a place, such as a garden or yard.
- VERB
example
معنی(example):
کودکان با شادی در باغ سیملینگ کردند.
مثال:
Simling around the garden, the children played joyfully.
معنی(example):
سگ در حیاط سیملینگ میکرد و دنبال دم خود میدوید.
مثال:
The dog was simling around the yard, chasing its tail.
معنی فارسی کلمه simling
:
حرکت سریع و شاد در اطراف یک مکان، مانند باغ یا میدان.