معنی فارسی singleness
B1وضعیت یا حالت تنها بودن، آزاد بودن از روابط و متعهد نشدن.
The state of being single or alone; independence.
- NOUN
example
معنی(example):
تنهایی او این امکان را به او داد که به طور کامل روی درسهایش تمرکز کند.
مثال:
His singleness allowed him to focus entirely on his studies.
معنی(example):
ساده بودن هدف او را بسیار موفق کرد.
مثال:
The singleness of her purpose made her very successful.
معنی فارسی کلمه singleness
:
وضعیت یا حالت تنها بودن، آزاد بودن از روابط و متعهد نشدن.