معنی فارسی sink into
B2به درون چیزی فرو رفتن، معمولاً به معنای فرورفتن در احساسات یا حالتهای ذهنی.
To gradually immerse oneself in a particular state or feeling.
- VERB
example
معنی(example):
او پس از یک روز طولانی به صندلیاش فرو رفت.
مثال:
He sank into his chair after a long day.
معنی(example):
زمانی که او گوش میداد، به تفکر عمیق فرو رفت.
مثال:
As she listened, she sank into deep thought.
معنی فارسی کلمه sink into
:
به درون چیزی فرو رفتن، معمولاً به معنای فرورفتن در احساسات یا حالتهای ذهنی.