معنی فارسی sinuately
B2به صورت سینوسی، در حرکت یا سخن گفتن به شکل پیچیده و غیر مستقیم.
In a winding or curving manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت سینوسوار سخن گفت و به موضوعات مختلف رفت و آمد کرد.
مثال:
He spoke sinuately, weaving in and out of different topics.
معنی(example):
جریان آب به صورت سینوسوار از کوه پایین آمد.
مثال:
The stream flowed sinuately down the mountain.
معنی فارسی کلمه sinuately
:
به صورت سینوسی، در حرکت یا سخن گفتن به شکل پیچیده و غیر مستقیم.