معنی فارسی sinuation

B1

حرکت یا شکل‌گیری سینوسی به زبان دیگر، به ویژه در توصیف مناظر یا استدلال‌ها.

A winding movement or shaping, particularly in landscapes or arguments.

example
معنی(example):

سینوشن‌های رشته‌کوه نفس‌گیر بودند.

مثال:

The sinuations of the mountain range were breathtaking.

معنی(example):

سینوها در استدلال او باعث شد تا پیگیری آن دشوار شود.

مثال:

The sinuations in her argument made it hard to follow.

معنی فارسی کلمه sinuation

: معنی sinuation به فارسی

حرکت یا شکل‌گیری سینوسی به زبان دیگر، به ویژه در توصیف مناظر یا استدلال‌ها.