معنی فارسی siress

B1

سیرس، زنی که به عنوان مادر یک نسل از حیوانات شناخته می شود.

A female equivalent of a sire, referring to a female parent in animal breeding.

example
معنی(example):

سیرس خانواده قابل توجه بود.

مثال:

The siress of the family lineage was notable.

معنی(example):

او به عنوان سیرس در میان هم‌سالانش شناخته شد.

مثال:

She was recognized as a siress among her peers.

معنی فارسی کلمه siress

: معنی siress به فارسی

سیرس، زنی که به عنوان مادر یک نسل از حیوانات شناخته می شود.