معنی فارسی situationally
B2به طور نشینی، به شیوهای که به شرایط خاص وابسته است.
In a manner that is dependent on the specific situation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور نشینی بر اساس اطلاعات ارائه شده پاسخ داد.
مثال:
She responded situationally based on the information provided.
معنی(example):
این برنامه آموزشی به منظور آموزش مهارتها به طور نشینی طراحی شده بود.
مثال:
The training program was designed to teach skills situationally.
معنی فارسی کلمه situationally
:
به طور نشینی، به شیوهای که به شرایط خاص وابسته است.