معنی فارسی skiagraphically

B1

به شکل اسکیاگرابیک، یا با استفاده از تکنیک‌های مربوط به آن.

In a manner related to the techniques and methods of skiagrams.

example
معنی(example):

تصاویر به‌صورت اسکیاگرابیک تحلیل شدند.

مثال:

The images were analyzed skiagraphically.

معنی(example):

او یافته‌ها را به‌صورت اسکیاگرابیک ارائه داد.

مثال:

She presented the findings skiagraphically.

معنی فارسی کلمه skiagraphically

: معنی skiagraphically به فارسی

به شکل اسکیاگرابیک، یا با استفاده از تکنیک‌های مربوط به آن.