معنی فارسی skiagraphical

B1

در ارتباط با علم یا هنر تهیه و تفسیر اسکیاگرام‌ها.

Pertaining to the science or art of creating and interpreting skiagrams.

example
معنی(example):

تحلیل اسکیاگرابیک در تشخیص کمک کرد.

مثال:

The skiagraphical analysis helped in diagnosis.

معنی(example):

او بر تکنیک‌های اسکیاگرابیک در کارش تمرکز دارد.

مثال:

She focuses on skiagraphical techniques in her work.

معنی فارسی کلمه skiagraphical

: معنی skiagraphical به فارسی

در ارتباط با علم یا هنر تهیه و تفسیر اسکیاگرام‌ها.