معنی فارسی skimpily

B1

به معنای پوشش یا تزیین ناچیز و اندک.

In a manner that is insufficient or means little; scantily.

example
معنی(example):

او به طرز مختصری برای جشن ساحلی لباس پوشید.

مثال:

She dressed skimpily for the beach party.

معنی(example):

اتاق برای این مناسبت به طرز مختصری تزئین شده بود.

مثال:

The room was decorated skimpily for the occasion.

معنی فارسی کلمه skimpily

: معنی skimpily به فارسی

به معنای پوشش یا تزیین ناچیز و اندک.