معنی فارسی skintle

B1

مقدار کمی از چیزی، معمولاً اشاره به مقدار کمی پول دارد.

A scanty or insufficient amount of something, especially money.

example
معنی(example):

او مقدار کمی پول برای این ماه باقی‌مانده داشت.

مثال:

She had a skintle of money left for the month.

معنی(example):

با تنها یک مقدار کم در جیبش، او باید به طور هوشمندانه بودجه‌بندی می‌کرد.

مثال:

With just a skintle in his pocket, he had to budget wisely.

معنی فارسی کلمه skintle

: معنی skintle به فارسی

مقدار کمی از چیزی، معمولاً اشاره به مقدار کمی پول دارد.