معنی فارسی skintled
B1پوست کنده به معنای آسیب دیده یا خراب شده میباشد.
To be stripped of its outer layer; damaged.
- OTHER
example
معنی(example):
کتاب قدیمی پوست کنده و در لبهها پاره بود.
مثال:
The old book was skintled and torn at the edges.
معنی(example):
بعد از سالها پوست کنده شدن، درخت بالاخره افتاد.
مثال:
After being skintled for years, the tree finally fell.
معنی فارسی کلمه skintled
:
پوست کنده به معنای آسیب دیده یا خراب شده میباشد.