معنی فارسی slap on
B1به سرعت و با سهولت چیزی را روی سطحی قرار دادن.
To apply something quickly or casually.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت قبل از رفتن به بیرون مقداری کرم ضد آفتاب بمالد.
مثال:
He decided to slap on some sunscreen before going outside.
معنی(example):
او یک لایه جدید رنگ خواهد زد.
مثال:
She will slap on a new coat of paint.
معنی فارسی کلمه slap on
:
به سرعت و با سهولت چیزی را روی سطحی قرار دادن.