معنی فارسی slatternish

B1

به معنای ناشی از بی‌نظمی، به ویژه در ظاهر و لباس، که نشان‌دهنده غفلت یا بی‌توجهی است.

Marked by a lack of cleanliness or care; untidy.

example
معنی(example):

ظاهر نامناسب او باعث شد که باور کنیم او یک حرفه‌ای نیست.

مثال:

Her slatternish appearance made it hard to believe she was a professional.

معنی(example):

او عادت‌های نامناسب او در بی‌توجهی به کارهایش را مورد انتقاد قرار داد.

مثال:

He criticized her slatternish habits of neglecting her chores.

معنی فارسی کلمه slatternish

: معنی slatternish به فارسی

به معنای ناشی از بی‌نظمی، به ویژه در ظاهر و لباس، که نشان‌دهنده غفلت یا بی‌توجهی است.