معنی فارسی slavishly

B1

به طور غلامانه و مطیعانه، بدون تفکر یا سوال.

In an excessively obedient or submissive manner.

adverb
معنی(adverb):

In a slavish manner.

example
معنی(example):

او غلام‌وار دستورات او را بدون هیچ سوالی دنبال کرد.

مثال:

She slavishly followed his orders without any questions.

معنی(example):

او غلام‌وار کار کرد تا رئیسش را راضی کند.

مثال:

He worked slavishly to please his boss.

معنی فارسی کلمه slavishly

: معنی slavishly به فارسی

به طور غلامانه و مطیعانه، بدون تفکر یا سوال.