معنی فارسی slaving

B1

عملی که در آن افراد به عنوان برده به کار گرفته می‌شوند یا مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند.

The act of enslaving people or the practice of slave trading.

verb
معنی(verb):

To work as a slaver, to enslave people.

معنی(verb):

To work hard.

مثال:

I was slaving all day over a hot stove.

معنی(verb):

To place a device under the control of another.

مثال:

to slave a hard disk

example
معنی(example):

عمل برده‌داری در سطح جهانی محکوم شده است.

مثال:

The act of slaving has been condemned worldwide.

معنی(example):

اکنون بسیاری از قوانین برای جلوگیری از برده‌داری و قاچاق انسان وجود دارد.

مثال:

Many laws now exist to prevent slaving and human trafficking.

معنی فارسی کلمه slaving

: معنی slaving به فارسی

عملی که در آن افراد به عنوان برده به کار گرفته می‌شوند یا مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند.