معنی فارسی slayable
B1قابل کشتن، نوعی توصیف برای موجوداتی که میتوانند در میدان نبرد به خاک بیفتند.
Able to be killed or defeated, often used in fantasy or gaming contexts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اژدها بدون سلاح قدرتمند قابل کشتن نبود.
مثال:
The dragon was not slayable without a powerful weapon.
معنی(example):
در بازی، هر هیولایی با استراتژی صحیح قابل کشتن است.
مثال:
In the game, every monster is slayable with the right strategy.
معنی فارسی کلمه slayable
:
قابل کشتن، نوعی توصیف برای موجوداتی که میتوانند در میدان نبرد به خاک بیفتند.