معنی فارسی sledgehammered

B1

به معنای ویران کردن یا تخریب چیزی با استفاده از چکش بزرگ.

Describes the action of demolishing something using a sledge-hammer.

verb
معنی(verb):

To strike with a sledgehammer.

example
معنی(example):

پس از طوفان، انبار قدیمی با چکش بزرگ ویران شد.

مثال:

After the storm, the old barn was sledgehammered down.

معنی(example):

آنها دیوار را با چکش بزرگ ویران کردند تا ورودی جدیدی ایجاد کنند.

مثال:

They sledgehammered the wall to create a new opening.

معنی فارسی کلمه sledgehammered

: معنی sledgehammered به فارسی

به معنای ویران کردن یا تخریب چیزی با استفاده از چکش بزرگ.