معنی فارسی slee
B1خواب، حالت استراحت و بازسازی انرژی بدن.
To rest in a state of natural unconsciousness.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت یک شب روی آن بخوابد.
مثال:
He decided to sleep on it for a night.
معنی(example):
پزشک به او توصیه کرد که بیشتر بخوابد تا سلامت بهتری داشته باشد.
مثال:
The doctor advised him to slee more for better health.
معنی فارسی کلمه slee
:
خواب، حالت استراحت و بازسازی انرژی بدن.