معنی فارسی sleep-deprived

B1

فردی که به دلیل کمبود خواب شدید دچار خستگی و نقص در کارکرد می‌شود.

Having insufficient sleep, leading to fatigue and decreased performance.

example
معنی(example):

بعد از سه روز بی‌خوابی، احساس بی‌خوابی کردم.

مثال:

After three days without sleep, I felt sleep-deprived.

معنی(example):

بسیاری از کارگران به دلیل ساعات طولانی کار معمولاً بی‌خوابی دارند.

مثال:

Many workers are often sleep-deprived due to long hours.

معنی فارسی کلمه sleep-deprived

: معنی sleep-deprived به فارسی

فردی که به دلیل کمبود خواب شدید دچار خستگی و نقص در کارکرد می‌شود.