معنی فارسی slideably
B1بهصورت سرخوردنی، به گونهای که بتوان به راحتی و بدون مشکل سر خورد.
In a manner that allows sliding movement.
- OTHER
example
معنی(example):
جعبهها میتوانند بهصورت سرخوردنی در امتداد ریل قرار گیرند.
مثال:
The boxes can be arranged slideably along the track.
معنی(example):
پنلها طوری طراحی شده بودند که بهصورت سرخوردنی برای تناسب بهتر تنظیم شوند.
مثال:
The panels were designed to adjust slideably for better fit.
معنی فارسی کلمه slideably
:
بهصورت سرخوردنی، به گونهای که بتوان به راحتی و بدون مشکل سر خورد.