معنی فارسی sliminess

B1

حالت چسبنده یا لغزنده یک ماده، معمولاً به مواد مایع یا آغشته اشاره دارد.

The quality of being slimy or slippery.

example
معنی(example):

چسبندگی ماده باعث شد که نگه‌داشتن آن سخت شود.

مثال:

The sliminess of the substance made it hard to hold.

معنی(example):

او پس از ریختن متوجه چسبندگی روی زمین شد.

مثال:

He noticed the sliminess on the floor after the spill.

معنی فارسی کلمه sliminess

: معنی sliminess به فارسی

حالت چسبنده یا لغزنده یک ماده، معمولاً به مواد مایع یا آغشته اشاره دارد.