معنی فارسی slinker

B1

شخصی که به آرامی و به طور محرمانه حرکت می‌کند.

A person or animal that moves stealthily or secretly.

example
معنی(example):

گربه یک شیک‌کُن زیرک بود و همیشه دور و بر می‌خزید.

مثال:

The cat was a sly slinker, always sneaking around.

معنی(example):

او احساس می‌کرد که یک شیک‌کُن است وقتی که به آرامی از کنار سگ خوابیده عبور کرد.

مثال:

He felt like a slinker as he tiptoed past the sleeping dog.

معنی فارسی کلمه slinker

: معنی slinker به فارسی

شخصی که به آرامی و به طور محرمانه حرکت می‌کند.