معنی فارسی slippery slope
C1استدلالی که بیان می‌کند اگر کاری انجام شود، پیامدهای ناخواسته‌ای به همراه خواهد داشت.
A logical fallacy that suggests a minor action will lead to major and often negative consequences.
- noun
noun
معنی(noun):
A chain of events that, once initiated, cannot be halted; especially one in which the final outcome is undesirable or precarious.
مثال:
I think basing your actions off an assumption like that is a slippery slope that is going to get you in trouble.
example
معنی(example):
استدلال ارائه‌شده یک مسیر لغزنده است.
مثال:
The argument presented is a slippery slope.
معنی(example):
اگر این را مجاز بدانیم، ممکن است ما را به یک دام لغزنده برساند.
مثال:
If we allow this, it could lead us down a slippery slope.
معنی فارسی کلمه slippery slope
:
استدلالی که بیان می‌کند اگر کاری انجام شود، پیامدهای ناخواسته‌ای به همراه خواهد داشت.
