معنی فارسی slithery
B2مار مانند و نرم، به گونهای که به راحتی میلغزد و حرکت میکند.
Slippery or smooth, often used to describe things that can slide easily.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مار لغزنده به زیبایی در میان چمنها حرکت کرد.
مثال:
The slithery snake moved gracefully through the grass.
معنی(example):
در روزهای بارانی مراقب مسیر لغزنده باشید.
مثال:
Be careful of the slithery path during rainy days.
معنی فارسی کلمه slithery
:
مار مانند و نرم، به گونهای که به راحتی میلغزد و حرکت میکند.