معنی فارسی slob

B1 /slɒb/

شلخته به کسی اطلاق می‌شود که بی‌قاعده و نا مرتب به نظر می‌رسد.

A person who is lazy or messy, often neglecting personal hygiene.

noun
معنی(noun):

A lazy and slovenly person.

معنی(noun):

A lazy and obese person.

example
معنی(example):

اینقدر شلخته نباش؛ اتاقت را تمیز کن!

مثال:

Don't be such a slob; clean your room!

معنی(example):

او در لباس‌های کهنه‌اش مثل یک شلخته به نظر می‌رسید.

مثال:

He looked like a slob in his old clothes.

معنی فارسی کلمه slob

: معنی slob به فارسی

شلخته به کسی اطلاق می‌شود که بی‌قاعده و نا مرتب به نظر می‌رسد.