معنی فارسی slobbery

B1

حالت یا ویژگی چیزی که باعث بزاق‌ریزی می‌شود.

Characterized by drooling or slobbiness; often used to describe animals.

example
معنی(example):

این توله‌سگ لزج برای سلام کردن به سمت من پرید.

مثال:

The slobbery puppy jumped up to greet me.

معنی(example):

بوسه‌های لزج او هر صبح به من خوشامد می‌گفت.

مثال:

His slobbery kisses greeted me every morning.

معنی فارسی کلمه slobbery

: معنی slobbery به فارسی

حالت یا ویژگی چیزی که باعث بزاق‌ریزی می‌شود.