معنی فارسی slonk

B1

صدایی که ناشی از نشستن یا فشردن چیزی می‌باشد.

A sound made when sitting down heavily or pressing something.

example
معنی(example):

او زمانی که نشسته بود صدای سلاخی کرد.

مثال:

He gave a slonk sound when he sat down.

معنی(example):

صدای سلاخی از صندلی در اتاق طنین انداز شد.

مثال:

The slonk from the chair echoed in the room.

معنی فارسی کلمه slonk

: معنی slonk به فارسی

صدایی که ناشی از نشستن یا فشردن چیزی می‌باشد.