معنی فارسی slouchily
B1با حالت کج و ناپایدار، به ویژه در نشستن یا ایستادن.
In a lazy or relaxed manner, often with poor posture.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با حالتی کج در خیابان راه میرفت.
مثال:
He walked slouchily down the street.
معنی(example):
او به طور کج روی کاناپه نشسته بود و تلویزیون تماشا میکرد.
مثال:
She sat slouchily on the sofa, watching TV.
معنی فارسی کلمه slouchily
:
با حالت کج و ناپایدار، به ویژه در نشستن یا ایستادن.