معنی فارسی slowback

B2

حرکت به آرامی به سمت عقب به‌ویژه در موقعیت‌های اجتماعی یا پس از اشتباه.

To move slowly backward, often in a careful manner.

example
معنی(example):

او به آرامی به صندلی‌اش بعد از ارائه برگشت.

مثال:

She moved slowly back to her seat after the presentation.

معنی(example):

او پس از اینکه اشتباهش را فهمید، مجبور شد به‌طور آرام برگردد.

مثال:

He had to slowback after realizing his mistake.

معنی فارسی کلمه slowback

: معنی slowback به فارسی

حرکت به آرامی به سمت عقب به‌ویژه در موقعیت‌های اجتماعی یا پس از اشتباه.