معنی فارسی slowbellied
B1شرایطی که در آن فرد یا حیوان به آرامی و بیهیجان حرکت میکند.
Moving or behaving in a lazy or unhurried manner.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
گربهی کندی به آرامی از خیابان عبور کرد.
مثال:
The slowbellied cat took its time to cross the street.
معنی(example):
روش کند او به او کمک کرد تا از مناظر لذت ببرد.
مثال:
His slowbellied approach helped him enjoy the view.
معنی فارسی کلمه slowbellied
:
شرایطی که در آن فرد یا حیوان به آرامی و بیهیجان حرکت میکند.