معنی فارسی slowish
B1کمی کُند، نه به طور کامل، ولی هنوز هم به آرامی پیش میرود.
Somewhat slow; not completely fast.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ترافیک ام صبح کمی کُند بود.
مثال:
The traffic was slowish this morning.
معنی(example):
او به آرامی به مهمانی وارد شد و عجلهای نداشت.
مثال:
He made a slowish entrance to the party, not in any hurry.
معنی فارسی کلمه slowish
:
کمی کُند، نه به طور کامل، ولی هنوز هم به آرامی پیش میرود.