معنی فارسی slowly

A2 /ˈsloʊli/

به آهستگی، به معنای انجام یک عمل با سرعت کم.

In a slow manner; not quickly.

adverb
معنی(adverb):

(manner) At a slow pace.

example
معنی(example):

او به آرامی قدم زد تا از مناظر لذت ببرد.

مثال:

She walked slowly to enjoy the scenery.

معنی(example):

او به آرامی صحبت کرد تا همه بتوانند درک کنند.

مثال:

He spoke slowly so that everyone could understand.

معنی فارسی کلمه slowly

: معنی slowly به فارسی

به آهستگی، به معنای انجام یک عمل با سرعت کم.