معنی فارسی sluffed

B1

به معنای رها کردن یا فراموش کردن وظایف یا مسئولیت‌ها.

Past tense of sluff; to have avoided fulfilling responsibilities.

example
معنی(example):

پس از اینکه از امتحان رها شد، احساس آرامش کرد.

مثال:

After he sluffed the exam, he felt a sense of relief.

معنی(example):

او هفته گذشته از وظایف خود به عنوان یک داوطلب رها شد.

مثال:

She sluffed her duties as a volunteer last week.

معنی فارسی کلمه sluffed

: معنی sluffed به فارسی

به معنای رها کردن یا فراموش کردن وظایف یا مسئولیت‌ها.