معنی فارسی sluig

B1

حوزه‌ای که در آن آب جمع شده و پس از آن ضایعات و آلودگی وجود دارد.

A stagnant marshy area where water collects.

example
معنی(example):

سیلاب در کانال قدیمی با زباله پر شده بود.

مثال:

The sluig in the old canal was filled with debris.

معنی(example):

معمار به سیلاب به عنوان یک مشکل در طراحی اشاره کرد.

مثال:

The architect noted the sluig as a problem in the design.

معنی فارسی کلمه sluig

: معنی sluig به فارسی

حوزه‌ای که در آن آب جمع شده و پس از آن ضایعات و آلودگی وجود دارد.