معنی فارسی slumdom

B1

منطقه‌ای که در آن زندگی در فقر و بیکاری رایج است.

The conditions and environment of living in a slum.

example
معنی(example):

او در یک محله فقیرنشین بزرگ شد و با چالش‌های زیادی مواجه شد.

مثال:

He grew up in a slumdom, facing many challenges.

معنی(example):

مستند به مشکلات محله‌های فقیرنشین در سراسر جهان پرداخت.

مثال:

The documentary highlighted the issues of slumdom around the world.

معنی فارسی کلمه slumdom

: معنی slumdom به فارسی

منطقه‌ای که در آن زندگی در فقر و بیکاری رایج است.