معنی فارسی slummock

B2

شخصی که به هم ریختگی ظاهری یا بی‌توجهی به نظافت و آراستگی خود اشاره دارد.

A person who is slovenly or messy in appearance.

noun
معنی(noun):

A slovenly person

verb
معنی(verb):

To behave lazily or indolently

معنی(verb):

To behave awkwardly or clumsily

example
معنی(example):

بعد از سفر طولانی، او شبیه یک فرد بی‌تربیت به نظر می‌رسید.

مثال:

He looked like a slummock after the long trip.

معنی(example):

اینقدر بی‌تربیت نباش؛ اتاقت را تمیز کن!

مثال:

Don't be such a slummock; clean up your room!

معنی فارسی کلمه slummock

: معنی slummock به فارسی

شخصی که به هم ریختگی ظاهری یا بی‌توجهی به نظافت و آراستگی خود اشاره دارد.