معنی فارسی small whites

A2

جمعی از پروانه‌های کوچک و سفید که معمولاً در محیط‌های طبیعی عطر و رنگ خاصی ایجاد می‌کنند.

A collective term for a number of small white butterflies, often seen in natural habitats.

noun
معنی(noun):

A small, white butterfly Pieris rapae, of the family Pieridae, that damages Brassica rapa crops in temperate regions worldwide.

example
معنی(example):

پروانه‌های کوچک سفید در آفتاب روی مرتع می‌رقصیدند.

مثال:

The small whites danced in the sunlight over the meadow.

معنی(example):

ما چندین پروانه کوچک سفید را که بین گل‌ها پرواز می‌کردند، مشاهده کردیم.

مثال:

We observed several small whites flitting among the flowers.

معنی فارسی کلمه small whites

: معنی small whites به فارسی

جمعی از پروانه‌های کوچک و سفید که معمولاً در محیط‌های طبیعی عطر و رنگ خاصی ایجاد می‌کنند.