معنی فارسی smarming

B1

تملق زدن، در حالتی از رفتار که با هدف بدست آوردن چیزی انجام می‌شود.

The act of flattering or ingratiating oneself.

verb
معنی(verb):

To fawn, to be unctuous.

معنی(verb):

To address in a fawning and unctuous manner.

example
معنی(example):

او در حال تملق زدن در دفتر است تا ارتقای شغلی بگیرد.

مثال:

He is smarming around the office trying to get a promotion.

معنی(example):

تملق زدن می‌تواند اغلب به عنوان غیرصادقانه دیده شود.

مثال:

Smarming can often be seen as insincere.

معنی فارسی کلمه smarming

: معنی smarming به فارسی

تملق زدن، در حالتی از رفتار که با هدف بدست آوردن چیزی انجام می‌شود.