معنی فارسی smarmed
B1تملق کردن، معاشرت کردن با نیت خاصی برای جلب توجه یا محبت دیگران.
To have engaged in flattery or ingratiating behavior.
- verb
verb
معنی(verb):
To fawn, to be unctuous.
معنی(verb):
To address in a fawning and unctuous manner.
example
معنی(example):
او با تملق به گفتگو پیوست.
مثال:
He smarmed his way into the conversation.
معنی(example):
او با تملق آنها را متقاعد کرد که از طرحش حمایت کنند.
مثال:
She smarmed and convinced them to support her plan.
معنی فارسی کلمه smarmed
:
تملق کردن، معاشرت کردن با نیت خاصی برای جلب توجه یا محبت دیگران.
