معنی فارسی smalltown

B1

شهر کوچک، به معنای جامعه‌ای کوچک است که در آن تعداد کمتری افراد زندگی می‌کنند و ارتباطات نزدیک‌تری وجود دارد.

A community that is smaller in population compared to cities, often characterized by close-knit relationships.

adjective
معنی(adjective):

Pertaining to a small town; provincial.

example
معنی(example):

او در یک شهر کوچک بزرگ شد که همه یکدیگر را می‌شناختند.

مثال:

She grew up in a smalltown where everyone knew each other.

معنی(example):

زندگی در یک شهر کوچک جذابیت‌ها و چالش‌های خاص خود را دارد.

مثال:

Living in a smalltown has its own charm and challenges.

معنی فارسی کلمه smalltown

: معنی smalltown به فارسی

شهر کوچک، به معنای جامعه‌ای کوچک است که در آن تعداد کمتری افراد زندگی می‌کنند و ارتباطات نزدیک‌تری وجود دارد.