معنی فارسی smoggy

B1

هوای آلوده و کثیف که به خاطر دود و دیگر ذرات معلق در هوا ایجاد می‌شود و دید را محدود می‌کند.

Filled with fog or smoke; obscured by haze.

example
معنی(example):

شهر بعد از بازشدن کارخانجات بسیار مه آلود بود.

مثال:

The city was very smoggy after the factories opened.

معنی(example):

در روزهای مه آلود، دیدن افق می‌تواند سخت باشد.

مثال:

On smoggy days, it can be hard to see the skyline.

معنی فارسی کلمه smoggy

: معنی smoggy به فارسی

هوای آلوده و کثیف که به خاطر دود و دیگر ذرات معلق در هوا ایجاد می‌شود و دید را محدود می‌کند.