معنی فارسی smolderingness
B1حالت یا ویژگی سوختن به آرامی بدون شعله، یا احساساتی که به آرامی در حال رشدند.
The quality of burning slowly without flame or of emotions simmering beneath the surface.
- OTHER
example
معنی(example):
دودی که از آتش باقیمانده به وجود آمده بود قابل مشاهده بود.
مثال:
The smolderingness of the remaining fire was visible.
معنی(example):
حالت دودی در احساسات او وجود داشت.
مثال:
There was a smolderingness in her emotions.
معنی فارسی کلمه smolderingness
:
حالت یا ویژگی سوختن به آرامی بدون شعله، یا احساساتی که به آرامی در حال رشدند.