معنی فارسی snakily

B2

به سبک یا شیوه‌ای که شبیه حرکت مار باشد، دلالت بر چالاکی و احتیاط دارد.

In a manner resembling the movement of a snake, often implying stealth or cunning.

example
معنی(example):

او به طرز مار مانند از میان چمن‌ها حرکت کرد.

مثال:

He moved snakily through the grass.

معنی(example):

او به طرز مار گونه‌ای از پاسخ دادن به سوالات در حین مصاحبه اجتناب کرد.

مثال:

She snakily avoided the questions during the interview.

معنی فارسی کلمه snakily

: معنی snakily به فارسی

به سبک یا شیوه‌ای که شبیه حرکت مار باشد، دلالت بر چالاکی و احتیاط دارد.