معنی فارسی snap-
B1صفت یا فعل به معنای ایجاد صدا یا حرکتی ناگهانی.
To make a sudden, sharp sound, or to break something with a quick action.
- VERB
example
معنی(example):
وقتی روی شاخه ریز پا گذاشتم یک صدای شکست شنیدم.
مثال:
I heard a snap when I stepped on the twig.
معنی(example):
مطمئن شو که عکس را در لحظه مناسب بگیری.
مثال:
Make sure to snap the picture at the right moment.
معنی فارسی کلمه snap-
:
صفت یا فعل به معنای ایجاد صدا یا حرکتی ناگهانی.