معنی فارسی sniffiest

B1

بسیار بویا، به گونه‌ای که دیگران توانایی بویایی کمتری در مقایسه با آن داشته باشند.

Possessing the highest level of sensitivity to odors.

adjective
معنی(adjective):

Disdainful; haughty.

معنی(adjective):

Characterised by sniffing.

مثال:

a sniffy cold that turned into a sore throat

example
معنی(example):

او ادعا می‌کند که عطر او در بازار بو بهترین است.

مثال:

She claims that her perfume is the sniffiest on the market.

معنی(example):

سگ با حساس‌ترین حس بویایی در رقابت به راحتی می‌تواند خوراکی‌های پنهان را پیدا کند.

مثال:

The sniffiest dog at the competition easily found the hidden treats.

معنی فارسی کلمه sniffiest

: معنی sniffiest به فارسی

بسیار بویا، به گونه‌ای که دیگران توانایی بویایی کمتری در مقایسه با آن داشته باشند.