معنی فارسی snitz
B1یک تکه کوچک یا برش، معمولاً در مورد غذاها یا خندههای کوتاه.
A small cut or slice, often used in the context of food or a brief laugh.
- NOUN
example
معنی(example):
او قبل از اینکه کسی دیگر برش بزند، یک تکه از پای برداشت.
مثال:
He took a snitz at the pie before anyone else could have a slice.
معنی(example):
او با خندهای مختصر که همه را به لبخند وادار کرد، خاموش شد.
مثال:
She gave a snitz of laughter that made everyone smile.
معنی فارسی کلمه snitz
:
یک تکه کوچک یا برش، معمولاً در مورد غذاها یا خندههای کوتاه.