معنی فارسی snooked
B1احساسی از غافلگیری یا شگفتی.
A feeling of surprise or astonishment.
- OTHER
example
معنی(example):
او بعد از اینکه دوستش او را غافلگیر کرد احساس س ن و کد کرد.
مثال:
He felt snooked after his friend surprised him.
معنی(example):
آنها وقتی هدیه پنهان را پیدا کردند احساس س ن و کد کردند.
مثال:
They snooked when they found the hidden gift.
معنی فارسی کلمه snooked
:
احساسی از غافلگیری یا شگفتی.